سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 130
بازدید دیروز : 57
کل بازدید : 774517
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


نوزاد

توحید مفضل 5

 

این نوشتار ادامه سلسله مطلب "توحید مُفضّل" است که خدمتتان ارائه می‌شود

حتماً شماره‌های پیشین را مطالعه کنید تا در جریان داستان مفضل و امام صادق علیه ‏السلام قرار بگیرید

 

‏... امام صادق ادامه دادند:‏

راز رویش مو بر صورت 

می دانی اگر در صورتش موی نمی‌رویید، همواره به هیأت و صورت زنان و بچگان می‌ماند، ‏در نتیجه نه ابهت داشت و نه وقار؟

مفضل می‌گوید: عرض کردم: آقای من! من کسانی را دیده‌ام که بزرگ و کهنسال بوده‌اند ‏ولی مویی بر رویشان نروییده است.

حضرت (ع) فرمود:

این به خاطر اعمالی است که از پیش فرستاده‌اند و خدای جل و علا هیچ گاه بر ‏بندگانش ستم روا نمی‌دارد (انفال، آیه 51)

جز خدایی که از نیستی‌اش رهانید و هستی‌اش بخشید، چه کسی همواره در اندیشه ‏برآوری این همه نیازهای اوست و تأمین آنها را خود بر عهده گرفته است؟

اگر چنین تدبیر و حکمتی زاییده اهمال و رها بودن امور به حال خود بود، می‌بایست از ‏تقدیر و هدفمندی نیز اختلال و ناهماهنگی برخیزد؛ زیرا این دو ضد اهمال اند. (و باید ‏نتیجه آنها نیز با نتایج اهمال نسازد) بی شک چنین سخنی ناشایست و ناصواب و نشانه ‏ناآگاهی و کم مایگی گوینده آن است؛ چه هیچ گاه در اثر اهمال و بی تدبیری، درستی و ‏صواب پدید نمی‌آید و تضاد نیز نظم و هماهنگی را در پی ندارد. خداوند چه بسیار منزه و ‏والاتر از گفته ملحدان است. (اسرأ، آیه 43)‏

‏ آیا نمی‌بینی که چگونه هر چیز آفرینش در جای مناسب خود استوار گشته و در ریز و ‏درشت اجزای هستی، اندک خلل و ناصوابی پیدا نیست؟

 

اگر انسان، باهوش و اندیشه به دنیا می‌آمد

اگر نوزاد فهیم و عاقل به دنیا می‌آمد، وقت تولد جهان هستی را انکار می‌کرد و هنگامی ‏که با حیوانات، پرندگان، و دیگر موجودات غریب رو به رو می‌گشت و هر ساعت و هر روز ‏پاره‌ای از اشکال مختلف شگفت عالم را که از پیش ندیده بود می‌دید، هر آینه عقل و ‏اندیشه‌اش سرگشته و گمراه می‌گشت.

بدان که اگر عاقلی را به اسیری از سرزمینی به سرزمین دیگر ببرند (از دیدن شگفتیهای ‏نامأنوس) همواره واله و سرگشته است و بخلاف کودکی که در کودکی اسیر شود ‏بسرعت، زبان و آداب (آن سرزمین جدید) را فرا نمی‌گیرد.‏

نیز اگر نوزاد، دانا و هوشمند پای در جهان می‌نهاد از اینکه (آنقدر ناتوان است که توان راه ‏رفتن ندارد ناچار) باید دیگران بر دوشش گیرند، شیرش ‍ بنوشانند، در جامه‌اش بپیچند و در ‏گاهوارش بخوابانند. سخت احساس ‏‎‎‏ خواری و پستی می‌کرد و از سوی دیگر او به خاطر ‏ظرافت و طراوت و رطوبت بدن، هیچ گاه از این امور بی نیاز نیست (در نتیجه چه بسا در ‏هلاکت می‌افتاد و یا رشد روحی و بدنی مناسبی نمی‌کرد.)

همچنین در چنین حالی آن شیرینی، دلبندی و محبوبیت کودکان را نداشت؛ از این رو آنان ‏در حالی به دنیا می‌آیند که از کار جهان و جهانیان غافلند.

اینان با ذهن ضعیف و شناخت اندک و ناقص خود با همه چیز رو به رو می‌شوند، اما اندک ‏اندک و گام به گام و در حالتهای گوناگون بر شناخت و آگاهی آنان افزوده می‌شود. کودک، ‏پیوسته چنین کسب شناخت می‌کند تا آنکه از مرحله حیرت و سرگشتگی و تأمل، پای ‏فراتر می‌نهد و با کمک عقل و اندیشه، قدم در وادی تصرف و تدبیر و چاره اندیشی معاش ‏و... می‌گذارد. از حوادث، پند می‌گیرد، اطاعت می‌کند و یا در اشتباه و فراموشی و غفلت ‏و گناه سقوط می‌کند.

حکمتهای فراوان دیگری نیز در پس این امر نهفته است؛ از جمله:

اگر کودک در گاه تولد، عقلی کامل داشت و مستقل و خودکفا می‌بود، شیرینی فرزند ‏داری از میان می‌رفت. پدر و مادر به مصالحی که در تربیت کودک نهفته است ‏نمی‌رسیدند؛ در نتیجه، تربیت، سرپرستی و رحم و شفقت بر آنان هنگام پیری بر فرزند ‏لازم نبود. (زیرا پدر و مادر در قبال او زحمتی نکشیده‌اند که او در سن کهنسالی و نیاز، به ‏آنان برسد. او از آغاز، مستقل و بی نیاز از والدین بوده است.)

اگر نوزاد فهیم و عاقل به دنیا می‌آمد، وقت تولد جهان هستی را انکار می‌کرد و هنگامی ‏که با حیوانات، پرندگان، و دیگر موجودات غریب رو به رو می‌گشت و هر ساعت و هر روز ‏پاره‌ای از اشکال مختلف شگفت عالم را که از پیش ندیده بود می‌دید، هر آینه عقل و ‏اندیشه‌اش سرگشته و گمراه می‌گشت.

همچنین با این فرض، در میان فرزندان و والدین هیچ پیوند و الفتی حاکم نبود؛ زیرا کودکان ‏از تربیت و سرپرستی پدران بی نیاز بودند و از زمان تولد از پدران خویش جدا می‌گشتند. ‏او نیز پس از آن، پدر و مادرش را (و خواهر و برادرش را) نمی‌شناخت و این عدم شناخت ‏باعث می‌شد که بر سر راه ازدواج با مادر و خواهر و دیگر محارم مانعی پدید نیاید.

و کمترین مفسده و بلکه شنیعترین و قبیحترین زشتی هنگامی است که چنین طفل ‏هوشمندی، در هنگام تولد بر چیزی نظر افکند که رخصت این عمل را از او ستانده‌اند و ‏سزاوار نیست که چنین کند.

آیا نمی‌بینی که چگونه هر چیز آفرینش در جای مناسب خود استوار گشته و در ریز و ‏درشت اجزای هستی، اندک خلل و ناصوابی پیدا نیست؟

 






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ